آیه 70 سوره توبه
<<69 | آیه 70 سوره توبه | 71>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا اخبار پیشینیانشان مانند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اهل مَدْیَن و مُؤْتَفِکات (یعنی شهرهای ویران شده قوم لوط) به آنها نرسید که رسولان الهی آیات و معجزات آشکار بر آنها آوردند (ولی آنها نپذیرفتند و هلاک شدند؟ آری) خدا هیچ ستمی بر آنها نکرد بلکه آنها خود در حق خویش ستم میکردند.
آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند به اینان نرسیده؟ خبر قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] که پیامبرانشان برای آنان دلایل روشن آوردند [ولی نپذیرفتند]؛ خدا بر آن نبود که به آنان ستم ورزد، ولی آنان بودند که همواره بر خود ستم می کردند.
آيا گزارش [حال] كسانى كه پيش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مَدْيَن و شهرهاى زير و رو شده، به ايشان نرسيده است؟ پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولى آنان بر خود ستم روا مىداشتند.
آيا خبر كسانى كه پيش از آنها بودهاند چون قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و مؤتفكه را نشنيدهاند كه پيامبرانشان با نشانههاى آشكار بر آنها مبعوث شدند؟ خدا به آنها ستم نمىكرد، آنان خود بر خود ستم مىكردند.
آیا خبر کسانی که پیش از آنها بودند، به آنان نرسیده است؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهیم» و «اصحاب مدین» [= قوم شعیب] و «شهرهای زیر و رو شده» [= قوم لوط]؛ پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، (ولی نپذیرفتند؛) خداوند به آنها ستم نکرد، امّا خودشان بر خویشتن ستم میکردند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نبأ: خبر مهم. خبرى كه داراى فائده بزرگ و مفيد علم يا ظن باشد و اگر داراى اين سه شرط نباشد، آن را نبأ نگويند.
عاد: نام قومى است كه هود عليه السّلام بر آنها مبعوث شد. آنها در سرزمين احقاف از يمن سكونت داشتند «وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ».
ثمود: نام قومى است كه صالح عليه السّلام بر آنها مبعوث گرديد. از قبائل عرب ما قبل تاريخ هستند. در محلّى به نام وادى القرى ما بين حجاز و شام سكونت داشتند (قاموس قرآن/ ثمد). اصل ثمد، آبى است كه ماده نداشته باشد.
مدين: نام شهرى بود كه شعيب عليه السّلام در آن مبعوث گرديد. ده بار در قرآن مجيد ذكر شده است. در قاموس كتاب مقدس آن را مديان ضبط كرده و گويد: به قول بعضى زمين مديان از خليج عقبه تا به موآب و كوه سينا امتداد داشت. شايد همان شهر «معان» در اردن باشد.
مؤتفكات؛ افك: ساخته. بر گرداندن چيزى از حقيقتش. مؤتفكه: بادى كه از مسير خود بر مى گردد و آن را عوض مى كند و نيز زمين زير و رو شده. مراد از مؤتفكات، شهرهاى ويران شده و زير و رو شده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «70»
آيا خبر كسانىكه پيش از آنان بودند، (سرنوشتِ) قوم نوح، عاد، ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و شهرهاى زيرورو شده، به آنان نرسيده است؟ پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند، (ولى آنان لجاجت كرده، نابود شدند.) پس خداوند به آنان ستم نكرد، بلكه خودشان به خويش ستم مىكردند.
نکته ها
قوم نوح، با غرق شدن، قوم عاد (قوم حضرت هود)، با تندبادهاى سرد و مسموم، قوم ثمود (قوم حضرت صالح)، با زلزله، قوم مدين (اصحاب حضرت شعيب)، با ابر آتشبار و قوم لوط، با زير ورو شدن آبادىهايشان هلاك شدند.
«مؤتفكات» از «ائتكاف» به معناى زير ورو شدن است كه در اين جا اشاره به سه آبادى محل زندگى قوم لوط دارد كه با عذاب زيرورو شد.
جلد 3 - صفحه 462
پیام ها
1- از سنّتهاى الهى، عذاب وكيفر دنيوى است. أَ لَمْ يَأْتِهِمْ ... يعنى در مورد شما نيز چنين است.
2- هركس آگاهتر است، مسئولتر است. أَ لَمْ يَأْتِهِمْ ... مردم عصر پيامبر، از سرنوشت اقوام گذشته آگاه بودند.
3- تاريخ واخبار اقوام گذشته، بسيار مهم ومفيد است. «نَبَأُ» (به خبر مهم ومفيد «نَبَأُ» گفته مىشود)
4- هركس از تاريخ عبرت نگيرد بايد توبيخ شود. «أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» بهترين درس براى زندگىِ امروز، عبرت از تاريخ گذشته است.
5- قهر الهى همواره پس از اتمام حجّت است. «أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
6- سرپيچى از دستورهاى الهى، ظلم به خويشتن است. «أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
7- انسان داراى اختيار است و مىتواند در برابر همهى معجزات، تصميم بگيرد. أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ ... وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
8- قهر الهى به خاطر اصرار واستمرار بر ظلم است. «كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (70)
بعد از آن بر سبيل تقريع مىفرمايد:
ج5، ص 143
أَ لَمْ يَأْتِهِمْ: آيا نيامده ايشان را، يعنى البته رسيده به منافقانى كه به لذت فانيه مغرور و از تحصيل لذت باقيه مهجورند. نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ: خبر عذاب و نكال كسانى كه پيش از ايشان بودند از، قَوْمِ نُوحٍ: امت نوح نبى شيخ الانبياء كه به طوفان غرق شدند. وَ عادٍ وَ ثَمُودَ: و قوم عاد كه به باد صرصر هلاك شدند، و قوم ثمود كه بر جفه و صيحه معذب گشتند. وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ: و قوم حضرت ابراهيم عليه السّلام كه به انواع عذاب مبتلا شدند مانند نمرود و نمروديان كه به تسلط اضعف لشگر الهى پشه، زهر هلاك را چشيدند.
وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ: و اهل مدين كه قوم شعيب بودند به آتش يوم الظله مستأصل گشتند. وَ الْمُؤْتَفِكاتِ: و اهل شهرهاى زير و رو شده، كه قوم لوط بودند تمام با ساكنين آنان سرنگون شده و سنگهاى سجيل بر آنها باريد و عبرت تمام عالميان گرديد.
أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ: آمدند به ايشان تماما پيغمبرانشان به حجتهاى روشن و نشانههاى صحيح و ادلّه قاطعه، و مدت متمادى دعوت نمودند به ايمان و رشد و خير و صلاح. و در مقابل، امت هر يك به عوض تصديق، تكذيب ايشان نموده، اقدام بر مخالفت و عناد و طغيان را به سر حد كمال رسانيده، غرق درياى كفر و شرك غوطهور شدند، لا جرم به عذاب قهر الهى گرفتار و مستأصل گشتند. فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ: پس نبوده است خداى تعالى، يعنى از عادت سبحانى نيست كه ظلم و ستم نمايد بر ايشان، و بىجرم و تقصير عظيم عذاب اليم بر ايشان نازل فرمايد بدون اتمام حجت. وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ:
و لكن بودند آن امم معذبه كه به نفسهاى خود ستم و ظلم كردند به سبب كفر و تكذيب، و مستحق عقوبت گشتند، پس تعذيب آنها بر وجه عدل بوده نه ظلم.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد: فاعتبروا بما اصاب الامم المستكبرين من قبلكم من بأس اللّه و صولاته و وقايعه و مثلاته و اتّعظوا بمثاوى خدودهم و مصارع جنوبهم.
يعنى: پس عبرت بگيريد به آنچه رسيد به امتهاى سركش پيش از شما از عذاب الهى و صولات كبريائى و وقايع سبحانى و عقوبات قهارى، و متعظ
ج5، ص 144
شويد و پند يابيد به مكانهاى آنها بعد از هلاكت و محل اقدام ايشان بعد از نزول نقمت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (67) وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ (68) كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذِي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (69) أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (70)
جلد 2 صفحه 598
ترجمه
مردان منافق و زنان منافقه بعضى از آنها از بعض ديگرند امر مىكنند بكار بد و نهى مىكنند از كار خوب و مىبندند دستهاشان را فراموش كردند خدا را پس فراموش كردشان همانا منافقان آنانند متمرّدان
وعده كرد خدا مردان منافق و زنان منافقه و كافران را آتش جهنم كه جاودانيانند در آن آن كافى است آنها را و لعنت نمودشان خدا و براى آنها است عذابى جاى گير
مانند آنانكه بودند پيش از شما بودند شديدتر از شما بقوّت و بيشتر بمالها و فرزندان پس بهرهمند شدند بنصيبشان پس بهرهمند شديد بنصيبتان چنانچه بهرهمند شدند پيشينيان شما بنصيبشان و ورود كرديد چنانچه ورود نمودند آنگروه ناچيز شد عملهاشان در دنيا و آخرت و آنگروه آنانند زيانكاران
آيا نيامد ايشان را خبر آنانكه بودند پيش از آنها مانند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و ياران مدين و آن زير و زبر شدگان كه آمدند پيغمبران آنها با معجزات پس نبود خدا كه ستم كند آنها را ولى بودند آنها كه بخودهاشان ستم مىكردند.
تفسير
خداوند تكذيب فرموده قول منافقان را كه بمسلمانان مىگفتند ما از شمائيم و تأكيد فرموده است قول خود را كه فرمود و نيستند از شما در آيه و يحلفون باللّه انّهم لمنكم باين بيان كه آنها فرقه جداگانه هستند و بعضى از جنس بعض ديگرند سنخيّت با مسلمانان ندارند بدليل آنكه امر ميكنند بكفر و معاصى و قبائح عقليه و نهى مىكنند از ايمان و اطاعت و مصالح عامّه و قبض يد دارند يعنى بخيل و ممسك و لئيمند و غافل از ذكر خدايند لذا خداوند هم آنها را از فضل و رحمت رحيميّه خود محروم فرموده در توحيد و عياشى ره از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه يعنى فراموش نمودند خدا را در دار دنيا و اطاعت ننمودند از او پس فراموش نمود خدا آنها را در آخرت يعنى حاصل نشد براى آنها از ثواب او نصيبى پس گشتند فراموش شدگان از هر خير و عياشى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه ترك كردند اطاعت خدا را پس ترك كرد خدا آنها را يعنى آنها را بحال خودشان واگذاشت چون عروض نسيان بر خدا محال است و براى مراعات ازدواج در كلام اين طور تعبير شده است و آنها كاملند در تمرد و بيرونند از دائره خير و خداوند بآنها و كفار ظاهرى وعده آتش جهنم داده و همان آتش بس است براى
جلد 2 صفحه 599
آنها از جهت عقاب و جزا ديگر احتياج بعذاب دنيوى ندارند و دور فرموده است آنها را از رحمت خود و خوار نموده است آنانرا در نظر مسلمان و كافر و از براى آنها عذابى است در دنيا و آخرت كه بر سر آنها رحل اقامت افكنده و منفك نمىشود چون در دنيا هميشه متزلزل و متحيّر و از دو طرف راندهاند و در آخرت مخلّد در جهنمند و پس از اين خطاب بآنها فرموده ميفرمايد حال شما مانند طوائف سابقه بر شما است كه بمراتب از شما اقوى بودند و اقوام و اولادشان بيشتر بود پس چندى از لذائذ دنيا بهرهمند شدند شما هم بهرهمند شديد مانند آنها و وارد شديد در معاصى مانند آنها كه وارد شدند ولى اينها موّقت و مشوب بزحمت و كدورت بود و نتيجه براى آنها نداشت جز وزر و وبال و بالاخره همه را گذاردند و بحسرت رفتند و معذّب بعذاب ابد شدند و اگر عمل خيرى هم از آنها سر زده بود مانند اعمال شما باطل و بىثمر شد چون با كفر و نفاق عملى قبول نميشود پس سرمايه عمر را از دست دادند و از اين تجارت جز خسارت نبردند و شما هم نخواهيد برد آيا بمنافقان و كفار نرسيده است اخبار طوائف سابقه بر آنها كه از آن جمله قوم نوح بودند كه بطوفان غرق شدند و قوم عاد كه بباد صرصر هلاك شدند و قوم ثمود كه بزلزله و صيحه آسمانى مردند و كسانيكه با حضرت ابراهيم (ع) طرف بودند مانند نمرود و لشكرش كه بتوسط پشه بدرك واصل شدند و اهل مدين كه قوم شعيب (ع) بودند و بآتش در زير ابر معذّب و نابود گشتند و اهل بلاد موءتفكه كه قوم لوط بودند و مساكن آنها واژگون و زير و زبر گرديد چنانچه در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده و مؤتفكات بمعنى منقلبات است تمام اينها انبياء عظامى بودند كه آمدند از طرف خداوند براى هدايت و ارشاد اقوام و اهل زمان خودشان و آنها اطاعت ننمودند و باين بليّات مبتلا شدند پس اينها بايد بترسند از آنكه خداوند با آنها هم معامله اقوام سابقه را بنمايد و تصوّر نشود كه خداوند العياذ باللّه در اين مواقع بكسى ظلم كرده است بلكه آنها خودشان ظلم نمودند بخودشان كه تكذيب نمودند انبياء عظام را و اختيار كردند كفر و عصيان را با وجود بيّنه و برهان بر حق و مستحق عقوبت شدند.
جلد 2 صفحه 600
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم يَأتِهِم نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم قَومِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَومِ إِبراهِيمَ وَ أَصحابِ مَديَنَ وَ المُؤتَفِكاتِ أَتَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ فَما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ (70)
آيا نيامد اينکه كفار و مشركين و منافقين زمان پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را خبر كفار و مشركين امم سابقه را قوم نوح و عاد که قوم هود بودند و ثمود که قوم صالح بودند و قوم ابراهيم و اصحاب مدين که قوم شعيب بودند و مؤتفكات که خسف شدند آمد آنها را رسولان آنها با ادلّه و معجزات و حجج بالغه و تكذيب كردند و بعذابهاي سخت گرفتار شدند و خداوند بآنها ظلم نكرده آنها بخود ظلم كردند اينکه آيه شريفه تهديد سخت است بتمام كفار و مشركين عالم که اثر تكذيب انبياء نزول عذاب شديد است چنانچه در امم سابقه بوده و در آيات بسيار اينکه نوع تهديدات را دارد يك جا ميفرمايد فَهَل يَنظُرُونَ إِلّا سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبدِيلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحوِيلًا فاطر آيه 41- 43، جاي ديگر ميفرمايد سُنَّةَ مَن قَد أَرسَلنا قَبلَكَ مِن رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحوِيلًا اسري آيه 79.
لذا در اينجا ميفرمايد أَ لَم يَأتِهِم نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم مرجع ضمير يأتهم جمع كسانيست که تكذيب رسالت حضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را كردند و ميكنند و مراد از الّذين من قبلهم تمام امم سابقه از زمان نوح [ع] تا عصر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم قوم نوح که بغرق هلاك شدند و عاد که قوم حضرت هود [ع] بودند بريح صرصر هلاك شدند و ثمود قوم حضرت صالح [ع] به رجفه هلاك شدند و قوم ابراهيم گفتند مراد نمرود است که بيك پشه هلاك شد و اصحابش بنزول بلاء و زوال نعم لكن بعيد نيست که مراد قوم لوط باشند که در زمان ابراهيم [ع] و مأمور بامر او و تابع او بودند و مقتضاي ترتيب همين است چون لوط قبل از شعيب بود و قومش بالحجاره هلاك شدند و بانقلاب شهر وَ أَصحابِ مَديَنَ که قوم شعيب
جلد 8 - صفحه 266
بودند که بصاعقه هلاك شدند وَ المُؤتَفِكاتِ ظاهرا مراد كساني که بخسف يا بابابيل مثل اصحاب فيل و قارون و ساير بليات هلاك شدند لذا بلفظ جمع آورده يعني سرنگون شدند چنانچه ميفرمايد وَ المُؤتَفِكَةَ أَهوي نجم آيه 54 يعني زير و زبر شدند و مثل قريه عزير که ميفرمايد وَ المُؤتَفِكاتُ بِالخاطِئَةِ حاقة آيه 9 و مضايقه نداريم که شامل قوم لوط هم بشود که شهر آنها سرنگون گرديد.
أَتَتهُم رُسُلُهُم يعني پيغمبراني که خداوند بر آنها فرستاده بود بالبينات بيّنه دليل بر صدق است که معجزات ظاهرات و براهين واضحات و ادلّه محكمات آوردند و حجت را بر آنها تمام كردند و راه عذر را بر آنها سدّ نمودند چنانچه ميفرمايد وَ ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّي نَبعَثَ رَسُولًا اسري آيه 16.
فَما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم چون ظلم قبيح است و محال است از خدا صادر شود إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ نساء آيه 44، و يكي از اصول خمسه دين عدل است و گفتيم عدل سه معني دارد: ظلم نميكند، لغو از او صادر نميشود و اينکه دو معني از ضروريات دين است و نصوص قرآني بر او قائم است و منكر آن كافر است و فعل قبيح هم از او صادر نميشود و اينکه معني را اشاعره منكرند نه اينكه بگويند فعل قبيح ميكند بلكه منكر حسن و قبح هستند.
وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ يعني يظلمون انفسهم بواسطه اختيار شرك و كفر و معاصي و خود را بسوء اختيار مستحق عذاب ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 70)- در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، به عنوان استفهام انکاری چنین میگوید: «آیا این گروه منافق از سرنوشت امتهای پیشین، قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم ابراهیم، و اصحاب مدین (قوم شعیب) و شهرهای ویران شده قوم لوط با خبر نشدند» (أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِیمَ وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ).
اینها ماجراهای تکان دهندهای است که مطالعه و بررسی آن هر انسانی را که کمترین احساس در قلب او باشد تکان میدهد.
هر چند خداوند آنها را هیچ گاه از لطف خود محروم نساخت، «و پیامبرانشان با دلایل روشن برای هدایت آنان به سویشان آمدند» (أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).
ولی آنها به هیچ یک از مواعظ و اندرزهای این مردان الهی گوش فرا ندادند و برای زحمات طاقت فرسایشان در راه روشنگری خلق خدا ارجی ننهادند.
«بنابراین هرگز خداوند به آنها ستم نکرد، این خودشان بودند که به خویشتن ستم روا داشتند»! (فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم